نویاننویان، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره

نویان جون

سفر مشهد

عزیز دل مامان هفته آخر اردیبهشت یه سفر 3 روزه رفتیم مشهد البته به همراه خانواده بابایی که خانواده عمه میترا و عمو میثم و باباجون و عزیز پروانه بودند همچین گفتم خانواده انگار 50 نفرن همش با شما دو تا فسقلی 10 نفریم خدارو شکر خوب بود و مخصوصا به شما و امیر علی حسابی خوش گذشت تا تونستین شیطونی کردین و البته شیرین زبونی قبل از رفتن هر کی میفهمید میخوایم بریم مشهد به شما میگفت واسه من دعا کن مثلا مریضیم خوب بشه شمام میگفتی باشه روز آخر ماری جون بهت گفت نویان واسم دعا کن با تعجب میپرسی مگه کجات درد میکنه بچم فقط دعارو به مریضی میدونه فدات بشه مادر در کل مسافرت خوبی بود و بزرگ شدن شما تو مسافرت کاملا حس شد البته اون شیطونیای خاص خودت سر ج...
4 خرداد 1393

بدون عنوان

سلاااااااااااااااااام عشق یه دونه من خیلی وقت نیومدم البته خیلی اتفاقا افتاد منم اصلا فرصت نت اومدن نداشتم اول اینکه یه چند روزی مهمون داشتیم و مامان جون و ماری جون اومده بودن البته مامان جون بعدش رفت کرج چون همه منتظر دنیا اومدن آرسام کوچولو که میشه پسر دایی بنده بودن خدا بعد  15 سال آرسام کوچولو بهشون داد و مامان جون برای اولین بار عمه شد و منم دختر عمه شمام شدی دختر عمه زا متاسفانه گوشیم به لپ تاب وصل نمیشه عکساش تو گوشیم ولی شما خیلی نی نی کوچولو دوست داشتی همش بالا سرش مینشستی نگاش میکردی لالایی براش میخوندی همش منتظر بودی سریع بزرگ بشه هی میگفتی چرا بزرگ نمیشه قربون پسرم برم که خودش خیلی بزرگ میدونه یه بد آموزی که آرسام...
1 خرداد 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نویان جون می باشد